کمتر کسی از فعالان قرآنی است که برادران بیژنی، قاریان ملی و بینالمللی قرآن را نشناسد؛ چهار برادری که همه قرآنخوان شدهاند. یکی از همین برادران ساکن منطقه ماست و بیش از دو سالی میشود که «امیریه» نشین شده است. قرآنخوانشدن بیژنیها را شاید بتوان به پدربزرگشان نسبت داد که در چندین دهه گذشته تنهاقرآنخوانی بود که قرآن را به مقامات فارسی قرائت میکرد.
سعید بیژنی سال ۱۳۵۶ در شهر خرمآباد و در خانوادهای مذهبی و قرآندوست متولد میشود. بخشی از دوران کودکیاش را تا پنجسالگی در این شهر میگذراند تا اینکه بهواسطه کار پدرش که ارتشی بود، اوایل دهه ۶۰ به مشهد میآیند. در این شهر که پا میگذارند، برادرانش میشوند پای ثابت بیشتر جلسات قرآنی؛ جلساتی که در کنار تشویقهای برادران، زمینه ورود بیژنی به عرصه فعالیتهای قرآنی میشود.
قصهاش را از زبان یکی از شاگردانش شنیدهایم، اما پای صحبت خودش مینشینیم. وقتی جویای علاقهمندی و ورودش به فعالیتهای قرآنی میشویم، به برادرانش اشاره میکند و میگوید: برادرانم همیشه در خانه قرآن میخواندند و تمرین میکردند و این امر باعث شد من هم از سال ۶۵ به تلاوت قرآن روی بیاورم و با تشویقهای اعضای خانواده ادامه بدهم.
آنطورکه بین صحبتهایش میگوید، مسجد صاحبالزمان (عج) در محدوده بازار سرشور، محفل همیشگی او برای تمرین و آموزش قرآن بودهاست. عشقش به خواندن آیات الهی بهحدی بوده که بعد از مدرسه بلافاصله به این مسجد میرفته و زیرنظر اولین استادش آقای اصلمند به قرائت قرآن میپرداخته است.
اصلمند برای بیژنی فراتر از یک استاد بوده تاجاییکه این هممحلهای ما یکی از دلایل ادامه دادن قرائت قرآن را تشویقها و نوع تربیت قرآنی او میداند. این استاد برای بیژنی بهواسطه حضور پررنگش در جلسات قرآن هدیههای مختلف تهیه میکرد که همین هدیهها در دوران کودکی تشویقی میشد تا بیژنی گامهایش را محکمتر بردارد.
برادرانم همیشه در خانه قرآن میخواندند و تمرین میکردند و این امر باعث شد من هم به تلاوت قرآن روی بیاورم
صدای خوش بیژنی او را برای قرائت از صفهای مدرسه به جلسات قرآن دانش آموزی «صف» میکشاند.
خودش مختصری از آن روزها را اینگونه به یاد میآورد: آن زمان یعنی دهه ۶۰ برای نوجوانان در شهر مشهد، جلسهای قرآنی به نام «صف» وجود داشت که علاقهمندان به قرائت قرآن، به این محفل میآمدند و مشغول یادگیری تلاوت میشدند؛ از همین رو در سال ۶۹ من به این گروه ملحق شدم و تا سال ۷۴ در آن به فعالیت پرداختم.
جلسه قرآن دانش آموزی صف، برای بیژنی یادآور خاطرات بسیاری است که یکی از بهیادماندنیترین آنها رفتن به شهرهای مختلف و خواندن قرآن برای علما، مراجع تقلید و مسئولان بوده است.
این قاری قرآن میگوید: به یاد دارم در دهه ۷۰ برای قرآن خواندن تعدادی از قاریان به دفتر مقام معظم رهبری دعوت شدند که از قرآنخوانان «صف» بودند و من هم در آن جمع حضور داشتم. علاوه بر این اواخر دهه ۶۰ دوران ریاست جمهوری آیتا... هاشمی رفسنجانی به دفتر وی دعوت شدیم که بعداز تلاوت قرآن به هریک از شرکتکنندگان یک رادیو هدیه دادند.
از اینها گذشته اوایل دهه ۷۰ نیز در محضر علمای دیگری قرآن قرائت کردیم که یکی از آنها آیتا... گلپایگانی بود که ایشان هم یک هزار تومانی هدیه داد. ازآنجاکه به فوتبال خیلی علاقه داشتم، با تمام این پول، هشت توپ پلاستیکی خریدم!
در مدت پنج سالی که بیژنی در محفل انس با قرآن صف عضو بوده، علاوهبر یادگیری قرائت قرآن، از فعالان گروه تواشیح آن نیز بوده است؛ تجربهای که او را بعد از جدایی از این محفل بهسمت تشکیل گروه مستقلی در تواشیح میکشاند.
این میشود که هممحلهای ما در سال ۷۴ تلاوتهای گروهی را کنار میگذارد و گروه تواشیح بینالمللی فدکالزهرا (س) را راه میاندازد و خودش تا اواسط سال ۸۹ به فعالیت در آن میپردازد و ازآنجاکه کارکردن در آن وقتگیر بوده است، در این سال به کار خود خاتمه میدهد.
این فعال قرآنی همراه گروه تواشیح فدکالزهرا (س) مقامهای مختلفی را از اولی در مشهد گرفته تا عنوانهای مختلف کشوری به دست میآورند و بهعنوان گروه برتر در کشور موفق میشوند سال ۷۶ در محضر مقام معظم رهبری تواشیح بخوانند. این گروه با ثبت عنوانهای متفاوت و با حضور در کشورهای عربستان، بنگلادش، بوسنی، لبنان و ... به تواشیح میپردازند.
بیژنی بعد از چندین سال حضور در گروه تواشیح سال ۸۹ دوباره به فعالیتهای قرآنی با هدف پرورش نخبگان و نوجوانان روی میآورد و هنوز هم در این زمینه کار میکند. یکی از آنها ادامه جلسه قرآنی سال ۷۸ است که شنبهها در منزل یکی از شهدا در خیابان آخوندخراسانی برگزار میشود.
شور و علاقه بیژنی به قرائت قرآن که در سالهای اول آموزشش ۲ ساعت در روز بوده و امروز به ۷ تا ۸ ساعت رسیده، ما را بر آن داشت تا بهسراغ افتخارهای او در مسابقات مختلف برویم، اما خودش اینگونه پاسخ میدهد: علاقهای به شرکت در مسابقات نداشتم و نگاه مسابقهای هم به فعالیتهای قرآنی ندارم؛ بههمیندلیل در مسابقات اندکی شرکت کردهام که چند مورد بیشتر نیست و آخرینش مربوط به مسابقات اوقاف در سال ۹۲ با کسب مقام سوم در مشهد است.
وقتی صحبت از دیگر فعالیتهایش در حوزه قرآنی به میان میآید، بیژنی شاگردان دیروز و امروزش را به یاد میآورد؛ شاگردانی که طبق گفتههایش تعدادشان زیاد است و درمجموع آمارشان طی چند دهه به هزاران نفر میرسد.
اهمیت کار آموزشی این قاری قرآن در این است که برای شاگردان خصوصی هیچ مبلغی قبول نمیکند و رایگان به آنها آموزش میدهد. او جز آموزش، دستی هم در داوری دارد و صدها مسابقه قرآنی را در سطوح استانی و ملی داوری کرده است.
این قاری قرآن گلایههایی هم دارد چراکه معتقد است درحالحاضر متاسفانه قرآن بین جوانان جایگاه ندارد و میگوید: قرآن شده فقط کتاب آسمانی سر طاقچهها و سر سفره عقد درحالیکه باید در برنامه روزانه افراد جابگیرد.
مردم خواندن قرآن را با اعمال بسیج گونه (هرچند که این دو به هم مرتبط میشوند) اشتباه میکنند؛ اغلب جوانان از قرآن گریزانند. این میشود که میبینیم یک جوان از سیاست بیشتر از قرآن خبر دارد.
او بین سخنان خود اشارهای هم به اینکه در زمینه قرآن درست سرمایهگذاری نشده است، میکند و انگشت انتقاد خود را به سمت مسئولان نشانه میگیرد و میگوید: در اینکه هنوز قرآن جایگاه اصلی خود را پیدا نکرده ۸۰ درصد مسئولان و ۲۰ درصد هم مردم مقصرند و حل این موضوع عزمی ملی میطلبد.
بیژنی را خیلیها علاوه بر قاریبودنش بهخاطر خوب فوتبال بازیکردنش میشناسند؛ ورزشی که از دوران کودکی بهدنبال آن بوده و در ۱۷ سالگی به اردوی تیم ملی نوجوانان دعوت میشود و بعد از مدتی با خوش درخشیدن در این عرصه سال ۷۵ به تیم نوجوانان پرسپولیس راه مییابد. اما بهدلیل تنهایی در تهران از این تیم جدا و با بازگشت به مشهد راهی سربازی میشود.
در دوران خدمت نظاموظیفه در گناباد تمام هماهنگیها صورت میگیرد تا بیژنی در تیم پاس توپ بزند، اما بهخاطر تواشیح و از این نظر که وقتش پر بود، دور این علاقه دوران کودکیاش را خط میکشد.
البته درست است که او هیچوقت نمیتواند بهصورت حرفهای در عرصه فوتبال حضور درخشانی داشته باشد، اما بازهم فوتبال را ادامه میدهد و حتی در سوپرلیگ استان تا سال گذشته توپ میزده است.
برگ دیگری از زندگی این هممحلهای ما فعالیت در فرهنگسرای شهر زیبا و ایمن است. تعدادی از همسایهها او را بهعنوان مدیر فرهنگسرا بهخوبی میشناسند؛ از همینرو هر زمان که بیژنی را ملاقات میکنند، مهمترین درخواستشان اجرای برنامههای این فرهنگسرا در مدارس فرزندانشان است.
برنامههای آینده بیژنی هرکدام از یک جنس است که خودش توضیح میدهد: فعالیتهای قرآنی و ورزشی را حتما ادامه خواهم داد و علاوهبر اینها شروع به نوشتن کتابی با موضوع صدا و صداسازی قرآنی کردم که قصد دارم آن را به پایان برسانم. میخواهم کتاب دیگری نیز با موضوع چگونگی برقراری ارتباط با نوجوان و جوان بنویسم.
الهام جاوید همسر آقای بیژنی متولد ۱۳۶۴ است. بانویی مهربان و خوشاخلاق که طبق گفتههای این قاری از سال ۷۹ همواره همراه و همدمش در زندگی مشترکشان بوده است. سبحان نیز حاصل ۱۳ سال زندگی این زوج قرآنی است که همچون پدر قرآن میخواند.
بعد از ازدواج با سعید در دانشگاه تربیت مدرس علومقرآنی خواندم و وارد عرصه آموزش ترتیل و روانخوانی قرآن شدم
خانم جاوید نیز معلم قرآن است. جاوید درخصوص ورودش به عرصه قرآنی میگوید: برای ازدواج تحصیلات و پول زیاد مهم نبود، اما اینکه همسر آیندهام قرآنی باشد، بسیار اهمیت داشت؛ بهخاطر همین باوجود سن کمی که داشتم، آقای بیژنی را انتخاب کردم.
بعد از ازدواج با او به فعالیتهای قرآنی روی آوردم و در دانشگاه تربیت مدرس علومقرآنی خواندم و با پایان دوره فوقدیپلم وارد عرصه آموزش ترتیل، تجوید، روانخوانی و روخوانی قرآن شدم و اکنون هم معلم قرآن دبستان بعثت هستم.
او که خود مربی قرآن است، درخصوص فرزندش و آموزش قرآن به سبحان میگوید: من و پدرش هیچ اجباری برای آموزش قرآن به سبحان نداریم و او خودش انتخاب کرده که قرآنخواندن را آغاز کند و از تابستان امسال حفظ آیات الهی را شروع کرده است.
در ادامه گفتگو صحبت را به تاثیرات قرآن در زندگیشان میکشانیم که خانم جاوید با استقبال از این موضوع میگوید: به واسطه قرآن زندگی آرامی داریم و با پایبندی به آیات الهی موفق هستیم.
جاوید همچون همسرش علاوهبر کارهای قرآنی در مدرسه و مسجد محله بیستون، فعالیتهای دیگری هم در زمینه نقاشی، شنا، مداحی و ورزش دارد.
بعد از سه ساعت گفتگو با این قاری قرآن و خانوادهاش، بیژنی حرف خود را اینطور به پایان میبرد: به قرآن و ورزش عشق میورزم؛ اصلا روحم را این دو تشکیل میدهند که اگر نباشند، پوسیده میشوم. برای همین هیچوقت از اینها سیر نمیشوم و تا زمانیکه توان داشته باشم به فعالیت در این دو زمینه خواهم پرداخت.
* این گزارش چهارشنبه، ۳ بهمن ۹۲ در شماره ۴۷ شهرآرامحله منطقه ۱۲ چاپ شده است.